اولین سوالی که بعد از دیدن سریال love & death ساخته لزلی لینگا گلتر به ذهنم میرسد؛ این است که این سریال چه نکتهی اضافهای نسبت به سریال candy ساخته رابین ویت دارد؟ نکته جالب البته این جاست که هر دو سریال در یک زمان توسط دو کمپانی در حال ساخت بود. سال بعد یعنی در ۲۰۲۲ ابتدا Candy به نمایش درآمد و اواسط سال ۲۰۲۳ سریال Love & Death در دسترس عموم قرار گرفت. این دو سریال هر دو بر اساس داستان واقعی یک جنایت در دهه ۸۰ میلادی ساخته شده است.
داستان سریال
کندی مونتگومری (الیزابت اولسن) با همسرش پت و فرزندانش زندگی آرامی دارد. او به شدت مذهبی است و زمان زیادی را در کلیسا میگذراند. اما کم کم زندگی او که حول محور خانوادهاش و کلیسا میچرخد شروع به تغییر میکند. کندی که از زندگی روزمره دچار کسالت شده است؛ راه حل بیرون آمدن از این کسالت را سرانجام پیدا میکند. اما این راه حل، در حد یک ماجراجویی ساده باقی نمیماند و کندی را به یکی از معروفترین قاتلین تاریخ تبدیل خواهد کرد.
تفاوتهای سریال Love & Death با سریال Candy
اگرچه این دو سریال اساساً از نقاط طرح یکسانی بهره میبرند؛ اما تفاوتهای آشکاری در روشهای مورد استفاده برای روایت داستان در هر کدام وجود دارد. برخی از تفاوتها از نظر بصری آشکار هستند، در حالی که برخی دیگر، انتخابهای خلاقانهتری در شخصیتپردازی و سبکهای تولید خواهند بود.
تفاوت در شخصیت پردازی:
پت
در Love & Death پت مونتگومری بسیار گوشهگیر و آرام نمایش داده میشود. او در ابتدای سریال علاقه چندانی نسبت به کندی بروز نمیدهد. به برنامههای کمدی و تلویزیونی در اواخر شب علاقه بیشتری دارد. در حالی که پت به هیچ وجه مرد بد و بیتوجهی نیست. درواقع فیلمساز از سادگی و ساکت بودن پت برای نشان دادن شوق و هیجانات کندی استفاده میکند. در سریال رابطه رو به زوال کندی و پت به عنوان انگیزهای واضح برای کندی مورد استفاده قرار میگیرد تا بتواند با آلن وارد رابطه شود.
در سریال Candy اما داستان طور دیگری است. پت بسیار حواسش به کندی بوده و به عنوان یک شوهر و پدر حضور پررنگتری دارد. موارد متعددی در Candy وجود دارد که در آن پت به همسرش مشاوره و حمایت عاطفی میکند، کاری که پت Love & Death در انجام آن ناکام است.
آلن
اجرای جسی پلمونز از آلن گور در عشق و مرگ بسیار جذاب است اما بازی پابلو شرایبر از آلن در فیلم Candy آنقدردوستانه نیست. به نظر میرسد باور اینکه جذابیت آلنِ جسی پلمونز در ابتدای داستان باعث جذب کندی شود آسانتر خواهد بود. آلنِ شرایبر از نظر ظاهری شبیه آلن گور واقعی است؛ اما آنچه پلمونز در اوج لطافت به نمایش میگذارد؛ باورپذیرتر است.
تفاوت شخصیت پردازی کندی در دو سریال
در عشق و مرگ کندی شیرینتر و احساسیتر است. الیزابت اولسون طیف دراماتیک گستردهتری را برای کندی به کار میبندد. بنابراین قتلی که رخ میدهد تکان دهندهتر خواهد بود. همچنین در چهار قسمت اول از عینک استفاده نمیکند و مدل موی متفاوتی با کندی در سریال Candy دارد. کندی مونتگومری در واقعیت موهای کوتاه مجعد داشت و عینک میزد، که بیل هم همین کار را میکند، اما نسبت به نسخه اولسون کمتر گرم و جذاب است. البته که نسبت به السون دروغگو بهتری هم هست. بعد از قتل بتی، کندیِ اولسون گناهکارتر نشان داده میشود، در حالی که کندیِ بیل بیشتر برخودش مسلط است.
شکست زمان در روایت Candy
هر دو سریال دارای فلش فورواردهایی از صحنه قتل در قسمت اول هستند. اما در عشق و مرگ به جز اشارهای مختصر در ابتدای سریال داستان به شکل خطی روایت میشود. در مقابل Candy روایت خود را بین قتل، صحنه جنایت، داستان پس زمینه و محاکمه در زمان به عقب و جلو میبرد.
جزییات کوچک متفاوت در سریال Love & Death با سریال Candy
در Love & Death ، گورها تنها یک دختر به نام آلیسا و یک فرزند تازه متولد شده دارند. در Candy ، گورها دو سال قبل از قتل بتی، علاوه بر داشتن دختر و نوزاد تازه متولد شده، پسری را به سرپرستی میگیرند. دختر گور در فیلم Candy کریستینا و در عشق و مرگ آلیسا نام دارد . در زندگی واقعی هم نام دختران بتی و آلن، آلیسا و لیزا است. هیچ اطلاعاتی وجود ندارد که آیا فرزند خواندهای وجود داشته است یا نه.
رابطه آلن و کندی
شیمی بین کندی و آلن در سریال Candy کمتر از ارتباط شکل گرفته بین این دو در سریال عشق و مرگ است. رابطه جنسی میان این دو نیز در Candy کمتر است؛ در صورتی که صحنههای پرشوری از این دو در love & death وجود دارد که وجود عشق و علاقه این دو به هم را هشدار میدهد. فقدان احساسات گرم بین دو شخصیت در Candy تعلیق لازم برای حدس زدن در مورد اتفاق اصلی را به دنبال دارد.
نقش پررنگ کلیسا در Love & Death
بسیاری از صحنههای سریال Love & Death در کلیسای محلی شهر ویل اتفاق میافتد؛ که آلنها و گورها عضو آن هستند. اما حضور شخصیتها در کلیسا در سریال Candy بسیار مختصرتر است. اما در هر دو سریال بازی والیبال که بین اعضای کلیسا است وجود دارد. جایی که برای اولین بار جرقه علاقهمندی کندی به آلن در آن میخورد. در هر دو نسخه جکی کشیش مورد علاقه کندی، کلیسا را ترک میکند و این موضوع کندی را میرنجاند.
تفاوت در ژانرهای دو سریال
به نظر میرسد در عشق و مرگ با یک تریلر روانشناختی سروکار داشته باشیم. چرا که داستان در ابتدا به معرفی شخصیت میپردازد و مخاطب را با تفکر و آرزوهای او آشنا میکند و بعد داستان را به سمت وحشت، هیجان و تعقیب و گریز میبرد. در Candy اما سرعت روایت داستان در ابتدا بسیار زیاد است و در همان قسمت اول داستان از یک روز به حادثه شروع میشود. در عین حال داستان مدام دچار شکست زمان میشود تا بر وهم آلود بودن داستان بیفزاید. پس به نظر میرسد از تریلر روانشناختی خبری نباشد و با ژانر وحشت یا هیجان انگیز روبرو باشیم.
نکته بعدی این است که Love & Death از نظر زمانی طولانیتر است. بنابراین زمان زیادتری برای پرداخت به جزییات وجود دارد. در صورتی که Candy با همان سرعتی که شروع میشود؛ با همان سرعت هم تمام خواهد شد.
در انتها
باز برمیگردم به سوال اولم. با توجه به تعداد زیادی پادکست و مقاله که در زمینه قتل بتی گور توسط کندی مونتگومری ساخته و نوشته شده است؛ لزوم ساخت دو مینی سریال بهصورت همزمان از یک داستان واحد چه ارزش افزودهای برای مخاطب باید داشته باشد؟! و اگر لزومی برای تماشای سریالها وجود داشته باشد کسی که در سال گذشته Candy را دیده است چه دلیلی برای دیدن Love & Death باید داشته باشد؟