نقد سریال فروپاشی (the undoing) – فرو ریختن دیوار ایمان

سریال فروپاشی the undoing

سریال فروپاشی (the undoing) مینی سریالی روانشناختی است که دیوید ای کلی آن را بر اساس رمانی به نام «تو باید می‌دانستی» نوشته است. این رمان را جین هانف کورلیتز نوشته و سوزان بیر کارگردانی کار را به عهده دارد

تصور اینکه کسی از نزدیکانت توانسته باشد دست به قتل کسی بزند؛ می‌تواند هولناک باشد. تصور اینکه سال‌ها در کنار کسی زندگی کرده و بی ‌آنکه ثانیه‌ای شک داشته باشی؛ با تمام وجود به او ایمان داری. فرو ریختن این ایمان می‌تواند ضربه سختی برای هر کسی باشد.

داستان سریال فروپاشی (the undoing)

گریس فریزر تراپیست و درمانگر مشهور مخصوص زوج‌ها است. او با جاناتان یک سرطان‌شناس کودکان سال‌ها قبل در دانشگاه هاروارد آشنا شده و ازدواج کرده‌اند. آن‌ها یک پسر نوجوان به نام هنری نیز دارند. این خانواده در سطح بالایی از جامعه در آپارتمانی زیبا و لوکس زندگی می‌کنند. فرزندشان در بهترین و گرانترن مدرسه درس می‌خواند و با افراد پرنفوذ و سطح بالایی درارتباط هستند.

سریال فروپاشی the undoing

زندگی زوج سریال فروپاشی در آرامش و صمیمیت در جریان است. اما در واقع این رنگ و لعاب روکش بزرگی است که خوشبختی را به دیگران نشان می‌دهد. روکشی که خودشان هم تا این زمان آن را باور کرده‌اند. اما باز شدن پای النا آلوز همه چیز  عوض می‌شود. این اتفاق حباب خوشبختی را می‌ترکاند و لجنی که در لایه‌های زیرین این زندگی وجود دارد؛ بهم می‌خورد و بالا می‌آید.

فرو ریختن آرامش

 النا آلوز با گریس در مراسم خیریه مدرسه آشنا می‌شود. او جوان‌تر از بقیه مادرها است و برخلاف همه، موقعیت مالی و اجتماعی آنچنانی ندارد. النا در چند برخورد بعدی با گریس بسیار عجیب رفتار می‌کند. رفتار او در  همان ابتدا نیز یعنی در همان جمع زنانه خیریه مدرسه، بسیار برای اعضای این جمع عجیب است و خوراک حرف و حدیث‌های آن‌ها را فراهم می‌کند.

سریال فروپاشی the undoing

کمی بعد خبر کشته شدن النا توجه همه را به خود جلب می‌کند. او به طرز وحشیانه‌ای به قتل رسیده است و پسرش میگل جسد او را در آتلیه نقاشی‌ مادرش پیدا می‌کند. مرگ النا آلوز آرامش این خانواده را به هم می‌ریزد و آن‌ها را تا مرز فروپاشی پیش می‌برد. از این به بعد همه چیز تحت تاثیر این قتل قرار می‌گیرد؛ معمای اصلی داستان پیدا کردن قاتل النا است.

متهم اصلی این پرونده نیز جاناتان است. چرا که او با النا رابطه‌ای مخفیانه داشته است و درست پس از قتل او ناپدید می‌شود. گریس که سال‌ها با جاناتان زندگی کرده و او را به عنوان مردی آرام و مهربان می‌شناسد؛ نمی‌تواند این اتهام را بپذیرد. از نظر او جاناتان تمام زندگی‌اش را صرف درمان کودکان و زندگی بخشیدن به آن‌ها کرده است؛ پس نمی‌تواند زندگی کسی را بگیرد.

فروریختن ایمان در سریال فروپاشی (the undoing)

او سردرگم شده و در میان سوالات فراوانی خودش را غرق می‌کند. همه چیز علیه جاناتان است اما این مساله چیزی از ایمان گریس و هنری را به بی‌گناهی او کم نمی‌کند. آن دو مصرانه به بی‌گناهی جاناتان تاکید می‌کنند. گریس در تمام دوران کاری به زوج‌هایی که در رابطه‌هایشان دچار مشکل شده‎اند؛ مشاوره داده و به بهبود این رابطه کمک کرده است.

سریال فروپاشی the undoing

او ذهن مراجعان خود را می‌تواند بخواند و از این طریق به آن‌ها کمک می‌کند؛ اما حالا در بزرگترین چالش زندگی شخصی‌اش، انگار فلج شده باشد. او تمام علم و تجربه‌اش را فراموش کرده است و نمی‌تواند بفهمد آیا جاناتان حقیقت را می‌گوید یا نه. انگار پیش از این هم دید صحیحی به رابطه‌اش با جاناتان نداشته و نتوانسته است به احساسات و افکار او پی ببرد. بیننده نیز در این باور با گریس همراه است؛ تا جایی این میل شدید به بی‌گناهی جاناتان سبب شک به خودِ گریس  هم می‌شود.

سریال فروپاشی (the undoing) بر رفتار تک تک شخصیت‌ها‌ تمرکز دارد. گریس و سایر شخصیت‌ها با مواجه شدن با هر زاویه جدید از داستان شوکه می‌شوند. اما او باید کمی که از شوک خارج شد؛ زیرکی و تجربه خودش را بالاخره نشان دهد. درست دربزنگاهی که جاناتان خیال می‌کند همه چیز دارد به پایان می‌رسد؛ گریس با زکاوت برای حمایت از او شهادت می‌دهد. همین شهادت گریس او می‌تواند این پرونده را مختومه کند.

  • این متن در ویژه نامه شنبه‌های روزنامه شرق چاپ شده است.
قبلی «
بعدی »

۱ دیدگاه

  1. پینگ بک: نقد سریال دروغ های کوچک بزرگ- رنج‌های بزرگ | حسنا پرویزی bi

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های اخیر

درباره ما