هشدار: این متن ممکن است قسمتی از داستان را لو دهد

سریال دروغ های کوچک بزرگ توسط دیوید ای کلی نوشته شده و ژان مارک ولی آن را کارگردانی کرده است. پس از مدت‌ها سریالی درام و تماشایی توسط کمپانی اچ بی او به به صفحه تلویزیون آمد. در این سریال بازیگران بی‌نظیری همچون نیکول کیدمن، مریل استریپ و ریس ویترسپون به ایفای نقش پرداختند. این اثر اقتباسی از رمان لیان موریارتی است.

داستان سریال دروغ های کوچک بزرگ

اتفاق عجیب و ترسناکی رخ داده است. اتفاقی که همه افراد با آن درگیر بوده یا شاهد آن بوده‌اند؛ چرا که هر کسی روایتی از آن دارد. هر کدام از شخصیت‌ها روبروی پلیس نشسته‌اند و از چیزی حرف می‌زنند که ما هنوز نمی‌دانیم برای چه کسی یا توسط چه کسی رخ داده است. به موازات این بازجویی‌ها فلش بک‌هایی به زندگی تک تک این افراد می‌بینیم. به نظر می‌رسد با این رفت و آمدهای زمانی و عدم خطی بودن داستان، قرار است علت وقوع این حادثه نامعلوم را به طور دقیق و موشکافانه ببینیم. اینکه چطور  همه این جزییات کوچک منجر به اتفاقی به این بزرگی و مهمی شده ، ممکن است از خود اتفاق اهمیت بیشتری داشته باشد.

حضور غریبه‌ای در شهر

 افرادی ثروتمند، با زندگی‌های تجملی و خانه‌های زیبا را می‌بینیم که در داشتن یک کودک کلاس اولی نقطه اشتراک دارند. در بین آن‌ها جین (شیلین وودلی)، مادر مجردی که تازه به این شهر ساحلی زیبا نقل مکان کرده است؛ نیز وجود دارد. او به اندازه مادرهای دیگر ثروتمند نیست. کسی از گذشته او چیزی نمی‌داند و خودش نیز آنطور که باید به سرعت با دیگران گرم نمی‌گیرد. همین موضوع در ابتدا او را مرموز جلوه می‌دهد. پسر خردسالش نیز به سختی در بین کودکان پذیرفته می‌شود.

داستان او موازی با داستان خانواده‌های دیگر روایت می‌شود. هر کسی به نحوی در مشکلات عجیب و غریب خودش گرفتار شده است. جزییات فراوانی از آنچه در لایه‌های زیرین زندگی‌های زیبای این افراد وجود دارد روایت می‎شود. از تنهایی این شخصیت‌ها، روابطشان که با مشکل روبرو بوده یا در حال فروپاشی است؛ از معضلات فرزندان این افراد و امید و آرزوهای تک تک شخصیت‌ها، جزییات فراوان و تکان دهنده‌ای می‌بینیم. تاثیر رفتارهای کوچکی که از شخصیت‌ها سر می‌زند و خیالش را هم نمی‌توانند بکنند که چه عواقب عجیبی در پی خواهد داشت ما  را شوکه می‌کند.

روزگار تازه مشکلات تازه

هر چه داستان دروغ های کوچک بزرگ پیش می‌رود جین بیشتر به این افراد نزدیک می‌شود و آن‌ها را از مشکلاتی که گریبانش را گرفته است آگاه می‌کند و تا حدودی از گذشته رنج آورش پرده برمی‌دارد. او تمام زندگی‌اش را وقف پسر کوچکش کرده است. پسری که حاصل یک عشق ماندگار یا یک ازدواج ساده نیست؛ بلکه به دلیل تجاوزی که به جین شده متولد شده است.

جین برای فراهم کردن یک آینده خوب برای فرزندش به این شهر آمده و حالا برای حمایت از پسرش هر کاری لازم باشد می‌کند؛ حتی اگر بنا باشد رودر روی این افراد ثروتمند قرار بگیرد و با آن‌ها بجنگد. حضور جین در این شهر انگار پرده‌هایی را می‌درد که پیش از این، دور افراد این شهر کشیده شده بود و آن‌ها را در لباس‌های شیک و ماشین‌های گران قیمتشان، خوشبخت و دست نیافتنی نشان می‌داد.

نقش زنان در سریال دروغ های کوچک بزرگ

 زنان سریال دروغ های کوچک بزرگ نقش‌های اصلی قصه را بر عهده دارند. آن‌ها اغلب افرادی آسیب دیده‌ هستند  که هر کدام به شکلی از مردان اطرافشان با درجات مختلفی زخم خورده‌اند. زنانی که در طبقه‌های مختلف جامعه با نگاه منحصر به فردی که به زندگی دارند با این آسیب‌ها مواجه شده و با زخم‌های ناشی از آن زندگی می‌کنند.

شاید از دلالیل اصلی که زنان دروغ های کوچک بزرگ را علی رغم تفاوت‌هایی که با یکدیگر دارند؛ کنار هم نگه می‌دارد؛ همین رنج‌های کوچک و بزرگی است که می‌توانند از آن با یکدیگر حرف بزنند و اطمینان داشته باشند که درک می‌شوند. بیانِ رنج‌هایی که در انزوا روح انسان را می‌خورد برای افراد مورد اعتماد، همواره توانسته است تا حدی تسلای خاطر باشد. از این رو گردهمایی زنان عجیب و غریب این سریال به همدلی آن‌ها نسبت به هم می‌افزاید و آن‌ها را برای حمایت از یکدیگر آماده می‌کند. تا جایی که برای حمایت از یکدیگر حاضر می‌شوند خودشان را در معرض خطر قرار بدهند.

پایان بندی

در انتهای داستان سریال دروغ های کوچک بزرگ زمانی که متوجه می‌شویم آن حادثه شومی که رخ داده چه بوده و توسط چه کسی رخ داده، با توجه به اطلاعاتی که در طول قصه به دست آورده‌ایم آنقدر تعجب نمی‌کنیم؛ اما نوع گره خوردن قصه‌های فرعی و حاشیه‌ای افراد این داستان به همدیگر، غافلگیرکننده و فوق العاده است.

علاوه بر آن پس از برملا شدن حقیقت، در فصل دوم سریال  که چگونگی مواجه شدن با اتفاق بزرگی است که رخ داده است؛ پا به پای آن‌ها پیش می‌رویم و با این زنان همذات پنداری می‌کنیم. دروغ‌های کوچک بزرگ داستان تلاش‌ آدم‌ها برای خوشبختی است. تلاشی که گاهی با چنگ زدن به دیوار دروغ و فریب همراه می‌شود.

پی‌نوشت: این متن در ویژه نامه شنبه های روزنامه شرق به چاپ رسیده است.