صبر کردم که کمی از تب و تابِ دیدن فیلم اوپنهایمر کریستوفر نولان در سینمای Imax بیفتم. تا بتوانم؛ دور از هیجانات ناشی از آن، از فیلم حرف بزنم. چرا که بیتعارف برای من به عنوان یک ایرانی که امکان اتصالش به سینمای جهان همان اینترنت نیمه جان است که مدام به پت پت میافتد؛ دیدن چنین فیلمی بر چنان پرده عریضی عیشی سه ساعته به حساب میآید.
برای دیدن فیلم بر پرده نزدیکترین سینما، سینمای Akasya استانبول بود. از جمله سینماهای ترکیه که دارای سالن Imax هم هست. اگر بخواهم دنبال واژه مناسبی برای انتقال تجربه دیدن فیلم در این سینما باشم؛ میتوانم از واژه «عجیب» استفاده کنم. صدای فراگیری که در تمام سالن جاری بود؛ در کنار احساس شناور بودن در صحنههای لانگ شات این حس عجیب بودن را برای من دوچندان میکرد.
دیدن صحنههای انتزاعی فیلم که سرگشتگی و ذهن بینهایتِ رابرت جیاوپنهایمر را به نمایش میگذارد؛ از صحنههایی بود که من را سوار بر یال رویاها به دنیای خیالانگیز و وحشت آور این دانشمند پرماجرا میبرد. درست در لحظه ترکیدن بمب اتم به واقیتی تکان دهنده پرتاب کرد که به سختی توان فرو دادن آب دهان را داشتم.
بر خلاف شنیدهها که مدام تاکید بر این بود که اوپنهایمر فیلم سخت و سنگینی است و سه ساعت فیلم میتواند انرژی فراوانی از شما بگیرید؛ با قطعیت عرض میکنم تا زمانی که در میانه فیلم، صدا و تصویر قطع شد و آنتراکت داده شد؛ متوجه گذر زمان نشدم. جدا از تجربه منحصربهفردی که از دیدن این فیلم در سینما برای من حاصل شد؛ فیلم اوپنهایمر برای من یک سر و گردن از دو فیلم آخر نولان بالاتر بود. این فیلم نه ژانگولر بازیهای تنت را دارد و نه پیچیدگی بیمورد فیلمنامه شما را سردرگم میکند. در ادامه بررسی مختصری از فیلم اوپنهایمر خواهم داشت.
فیلم اوپنهایمر ساخته کریستوفر نولان
جا دادن فیلم اوپنهایمر در ژانر بیوگرافی، دستهبندی صحیحی نیست چرا که از نظر من این فیلم از یک فیلم ساده در ژانر بیوگرافی بزرگتر است و نمیتواند میزان بلوغ فکری و جسارت یک فیلمساز را به نمایش بگذارد. فیلم مجموعهای از داستانها و خرده داستانهای تاریخی است که گاهی از زبان رابرت جی اوپنهایمر ( بهصورت رنگی) و گاهی از دیدگاه دیگری (به شکل سیاه و سفید) روایت میشود.
شکست پیدرپی زمان در طول فیلم، در کنار حضور شخصیتهای حقیقی فراوانی که یکی از پس از دیگری معرفی میشوند؛ ضرباهنگ بسیار تندی به فیلم بخشیده است. تقریبا میتوان گفت در هیچ قسمتی از فیلم این ریتم تند از بین نمیرود. برای فیلمی با زمانبندی طولانی مانند اوپنهایمر استفاده از شکست زمان یکی از راه حلهایی بود که نولان میتوانست به کار ببندد تا از یکنواختی، طولانی و حوصله سربر شدن فیلم جلوگیری کند. نولان با هوشمندی قصههای عاشقانه را در دل رویدادهای سیاسی روایت کرده و ماجراهای علمی سنگین را تار و پود این دو میکند.
حتی بخشهای دادگاه اوپنهایمر و جلسه تایید صلاحیت لوئیس استراوس که میتوانست حجم زیادی از زمان فیلم را به خودش اختصاص دهد با تکه تکه شدن در سرتاسر فیلم و پس و پیش شدن ماجراها و دیالوگها دو کارکرد مهم را ایفا میکند. اول اینکه از کسالت ماجرا میکاهد و دوم رازآلودی و هیجان ماجرا را برای ساعت پایانی فیلم حفظ میکند.
درونمایه فیلم و سوال اخلاقی مطرح شده
روایت داستان فیلم اوپنهایمر از دو دیدگاه، به نولان به عنوان صاحب اثر کمک میکند که در یک سوی ماجرای اخلاقی که در سراسر فیلم جاریست؛ قرار نگیرد. سوالی که سراسر زندگی رابرت جی اوپنهایمر را تحت تاثیر قرار داد. حتی بعد از خودش هم این سوال همچنان مطرح است. استفاده از قدرت بیانتهایی که علم اوپنهایمر و هم دورههایش به دست آورده بودند و ساید افکتهای عظیمی که از آن حاصل شد؛ موضوعی نیست که تنها درگیری فکری یک فرد یا اطرافیان او بوده باشد. این موضوع تا به امروز همچنان محل بحث و مجادله بوده است.
در قسمتهای از فیلم صدای مبهمی از دور به گوش میرسد. همهمهای مرموز که تنها نجوای آن را میشنویم اما در صحنه چیزی نمیبینیم. باید صبر کنیم تا ناکازاکی و هیروشیما فجیعترین حادثه تاریخش را تجربه کند تا منبع آن صدای دور و مبهم را ببینیم. صدای پا کوفتن و دست افشاندن و هورا کشیدن… صدای تشویق و هورا کشیدن برای «اوپی» که حالا معروفترین مرد دنیاست. او عنوان «پدر بمب اتم» را یدک میکشد؛ در حالی که خود او جایی میان خلا معلق مانده است. چهرههای برافروخته و خاکستر شده را میبیند. حس میکند دستش به خون آغشته شده در حالی که از موفقیت علمی خود و تیمش در پوست خودش نمیگنجد. پس آب دهان را قورت میدهد و با صدای استوار میگوید «دنیا این روز را به خاطر خواهد سپرد».
هشدار: اگر داستان فیلم را نمیدانید و قصد فهمیدن آن را ندارید برای خواندن ادامه متن تا دیدن فیلم صبر کنید.
داستان فیلم اوپنهایمر
داستان فیلم از دهه ۱۹۲۰ جایی که رابرت جی اوپنهایمر هنوز جوانی ناشناس است آغاز میشود. این فیلم براساس کتاب پرومته امریکایی ساخته شد. این کتاب بزرگ در سال ۲۰۰۵ توسط مارتین جی شروین و کای برد نوشته شده است. تمرکز اصلی فیلم بر پروژه منهتن خواهد بود. پروژهای که نه تنها زندگی اوپنهایمر و دانشمندان هم دورهاش؛ بلکه تاریخ بشریت را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرد. پروژه منهتن تحت سرپرستی رابرت جیاوپنهایمر در منطقه لوس آلاموس در نیومکزیکو بهطور مخفیانه کلید خورد. در نهایت هم به بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی منجر شد.
بمب اتمی و آنچه این بمب رقم زد، میراث اوپنهایمر را مشخص میکند و همچنین این فیلم را شکل میدهد. کریستوفر نولان بخش زیادی از مدت زمان فیلم را صرف پرداخت به همه جوانب این پروژه میکند. با این حال نکته قابل توجه در ماجرا این است که نولان از هیچ صحنه واقعی یا ساختگی از فاجعهای که در هیروشیما و ناکازاکی اتفاق افتاد را به نمایش نمیگذارد و تنها بر داستان رابرت متمرکز است.
کارگردانی کریستوفر نولان
این فیلم از نظر فرمی و مفهومی یک دستاورد بزرگ و کاملاً جذاب است. فیلمسازی نولان اما، بهطور حیاتی، در خدمت تاریخی است که به آن مربوط میشود. از نکات منفی فیلم میتوانم به پرداخت ضعیف شخصیت جین تتلاک و کیتی همسر رابرت اشاره کنم. خصوصا جین تتلاکی که رابطه مخفیانهاش با رابرت، مسئولیتهای فراوانی را به بار آورد. جز سکانس معرفی جین، در هیچ قسمت فیلم او به عنوان یک زن مستقل صاحب تفکر به نمایش در نمیآید. بلکه به عنوان یک معشوقه رنجور آسیب دیده نمایش داده میشود که مدام به رابرت احتیاج دارد.
کیتی البته به عنوان شخصیت بسیار متناقضی معرفی میشود. در اکثر صحنهها مشغول نوشیدن است و مدام ابراز ناراحتی میکند. در انتها اما رابرت از او به عنوان شخصیت قابل اعتمادی که در چنین دادگاهی توان صحبت کردن دارد یاد میکند. و نکتخ قابل توجه اینجاست که همینطور هم میشود. کیتی رنجور دائمالخمر بهعنوان یک شاهد معتبر به دادگاه معرفی خواهد شد.
نقش آفرینی بازیگران
به سختی در فیلم اوپنهایمر نقش آفرینی متوسطی پیدا خواهید کرد. اغلب نقشها به بازیگران مناسب سپرده شده و این موضوع جذابیت فیلم را دوچندان میکند. از خود کیلیان مورفی در نقش اوپنهایمر که در اوج پختگی خود به سر میبرد تا رابرت داونی جوونیور که نقش لوئیس استراوس را با ظرافت هرچه تمامتر ایفا میکند. در این میان البته نقش آفرینی مت دیمون در نقش لزلی گرووز برای من از بازیهای بسیار دلچسب بود که مت دیمون را در شمایلی که کمتر از او سراغ داریم میبینیم.
نولان حتی برای نقشهای بسیار کوتاه اما موثر هم از انتخاب بازیگر مناسب غافل نشده است. بهعنوان مثال میتوان به رامی مالک و نقش کوتاه اما مهمش در شهادتی که در دادگاه داد اشاره کرد.
در نهایت :
درمورد ابعاد مختلف فیلم اوپنهایمر ساخته کریستوفر نولان میتوان ساعتها حرف زد. همانطور که درمورد حوادث تاریخ مورد بحث در این فیلم هم میتوان ساعتها نوشت. به انتظار نسخه باکیفیت و با زیرنویس فارسی فیلم هستم و فکر میکنم؛ دیدن دوباره آن با یک زیرنویس فارسی خوب بتواند دیدگاه بهتری نسبت به فیلم به من بدهد.