در دهه ۱۹۷۰ قتل هولناک چند دختر در بازه سنی زیر ۲۵ سال موجی از وحشت به راه انداخته بود. قاتل هیچ رد قابل استنادی همچون اثر انگشت از خود به جا نمیگذاشت. با پیدا شدن یک شاهد که از مهلکه جان سالم به در برده بود و با تکیه بر سرنخهایی کوچک، فردی به نام تد باندی به آزار و اذیت و در ادامه به قتل متهم شد.
جو برلینگر، مستند ساز مشهور، داستان یکی از عجیبترین و کاریزماتیکترین قاتلین زنجیرهای تاریخ را روایت میکند. برلینگر با تکیه بر مستنداتی که وجود دارد زاویه دید خاصی را برای روایت خود برگزیده و فیلمنامه را در برههای از زندگی تد باندی که در آن با الیزابت کلاپفر آشنا شده است، آغاز میکند.
گذشته تد باندی
تد باندی دانشجوی حقوق دانشگاه یوتا بود. او متهم به قتل دو دختر و تلاش برای قتل سه دختر دیگر شد. در تمام این جنایات اثرات تجاوز و خشنونت شدید به وضوح مشهود بود و جسدها اغلب به طرز وحشیانهای بدون سر بودند. تد باندی در خانوادهای معمولی که به روایت خودش عاری از خشونت، الکل و مواد مخدر بود بزرگ شد. رابطه خوبی با اطرافیان خود داشت و هرگز با خانواده و اطرافیانش با خشونت برخورد نمیکرد. رابطه عاشقانهای که با الیزابت داشت؛ برای الیزابت بسیار کامل و دوست داشتنی بود و برای دختر الیزابت در قد و قواره یک پدر واقعی ظاهر میشد.همین ویژگیها اتهام قتل به او را از نظر نزدیکانش به امری باورنکردنی تبدیل میکرد. او هیچکدام از اتهاماتی که به او وارد میشد را نمیپذیرفت و همواره بر بیگناهی خود پافشاری میکرد.
زاویه دید فیلم فوق العاده شرور، به طرز وحشتناکی شیطانی و پست
جو برلینگر فیلم خود را از زاویه دیدی ساخته است که نمیتوان کمترین شناختی نسبت به تد باندی به دست آورد. او قصه را با الیزابت شروع میکند و با الیزابت به پایان میرساند. بیشتر به نظر میرسد «فوق العاده شرور، به طرز وحشتناکی شیطانی و پست» در حال روایت زندگی الیزابت باشد و تد باندی هم جزیی از زندگی اوست. اما برلینگر به همین زاویه دید هم وفادار نمیماند و گاهی از آن خارج میشود.
شخصیتی که برلینگر از تد باندی به تصویر میکشد؛ بسیار گنگ است. گویا بناست مخاطب پا به پای الیزابت رنج بکشد و تا آخرین لحظه بین بیگناهی او و اینکه آیا تد میتواند مرتکب چنین جنایتهای هولناکی شده باشد سرگردان بماند. این زاویه دید به هیچ وجه برای شناخت باندی کافی نیست. تمام چیزی که از او در این فیلم میبینیم مردی خوشتیپ، خوش برخورد و مهربان است. کسی که شاید اشتباهی به زندان افتاده باشد و آنقدر به رها شدن از این اتهام امیدوار است که تمام مدت لبخند میزند و دیگران را به امیدواری وادار میکند که مخاطب قاتل بودن او را باور نمیکند.
شخصیت تدباندی
در حقیقت هم تد باندی تلاش داشت چنین چهرهای از خودش به نمایش بگذارد. او توانسته بود به میزان زیادی افکار عمومی را به سمت خودش متمایل کند. تد باندی به یکی از معروفترین افراد در سراسر آمریکا تبدیل شده بود. مردم خصوصا دختران جوان علی رغم وحشتی که از جنایتهای رخ داده داشتند؛ برای دیدن تد سر و دست میشکستند و از شهرهای دیگر برای دیدن محاکمه او به دادگاه میآمدند. آنها تحت تاثیر شخصیت باندی قرار میگرفتند و در جایی بین گناهکار یا بیگناه بودن او مردد بودند. کشف جنازههایی برهنه که به برخی تجاوز شده بود، با استخوانهایی شکسته و تحقیر شده، تد را بیش از پیش به فردی مرموز تبدیل میکرد. علاوه بر این او دو بار موفق شد از زندان فرار کند. در مدت فرار دومش نیز چند قتل وحشیانه اتفاق افتاد که برای آنها نیز متهم به قتل و اقدام به قتل شد.
مصاحبه با باندی و روایت اعتراف گونه
تنها مسالهای که تد هرگز قادر به کنترل آنها نبود؛ صحبت کردن از قتلها به عنوان سوم شخص بود. او در یک مصاحبه طولانی با استفان میچاد(خبرنگار) از دید شخصی که قتلها را انجام میداد صحبت کرد و جز به جز قتلها را شرح داد. آنچه در نوارهای حاصل از این مصاحبه از لحن تد باندی میتوان درک کرد، نبوغ بیمارگونه باندی است. او با لذت هر چه تمامتر مشغول تعریف جزییات جنایاتی است که آنها را گردن نمیگیرد و توصیفها را اقداماتِ احتمالی قاتل میداند. باندی در طول مصاحبههایش از نقش پررنگ پورنوگرافی بر زندگی افراد چه آنها که در محیطهای عاری از هر گونه فساد اخلاقی رشد پیدا میکنند و چه افرادی که از همان کودکی در معرض آن قرار دارند؛ میگوید. او اغلب افرادی که در بند اعدامیهای زندان قرار دارند؛ افرادی که برای آسیب به زنان حکم گرفتهاند را قربانی پورنوگرافی میداند.
عدم نزدیکی فیلم به شخصیت حقیقی باندی
در فیلم فوق العاده شرور، به طرز وحشتناکی شیطانی و پست از این ماجراها هیچ خبری نیست. هیچ صحنهای که بتواند ما را به شخصیت واقعی باندی نزدیک کند وجود ندارد. ما شاهد انکار دائم باندی مبنی بر عدم انجام جنایتها هستیم اما جز چند صحنه که در آن تد مشغول آشپزی و ابراز علاقه به الیزابت است؛ مدرک محکمی برای اطمینان از بیگناهی او نداریم. از طرفی جز چند صحنه محدود که اگر باندی واقعی را نشناسیم، خدا خدا میکنیم یکی از کابوسهای الیزابت باشد؛ کارگردان هیچ قطعیتی مبنی بر قاتل بودن تد به ما نمیدهد مگر اعتراف خودش.
تد باندی باهوشترین قاتل سریالی تاریخ از عشق عمیقی سرشار بود که در فیلم به سطحیترین شکل ممکن به آن پرداخت میشود؛ در واقع در فیلم الیزابت از تد عاشقتر به تصویر کشیده شده است. به همین دلیل به نظر میرسد انتخاب این زاویه دید برای روایت داستان تد باندی اشتباه بوده باشد. باندی در نهایت به ۳۰ قتل که خودش تعداد آن را بیشتر هم میدانست اعتراف کرد و خواست خاکسترش را در همان کوهستانی که اغلب جسدها و جمجمهها در آن کشف شده بود؛ به باد بسپارند.