نقد فیلم دختری با سوزن: روایتی تاریک از تاریخ و هویت زنانه

دختری با سوزن

هشدار: ممکن است با خواندن این متن قسمتی از داستان فیلم لو برود.

مگنوس فون هورن با الهام از پرونده کودک‌کشی دانمارک در دههٔ ۱۹۲۰ فیلم دختری با سوزن را ساخت. فیلمی که در مرز میان درام تاریخی و داستان جنایی حرکت می‌کند. این فیلم سیاه و سفید با کنتراست بالا بوده و موسیقی آزاردهنده فردریک هوفمایر مخاطب را در فضایی از اضطراب مداوم غرق می‌کند. استفاده از سبک اکسپرسیونیستی نه تنها به عنوان یک انتخاب زیبایی‌شناختی، بلکه به‌عنوان ابزاری برای بازتاب تاریکی ذاتی داستان عمل می‌کند. تاریکی که با محوریت مسائل اجتماعی مانند سلب خودمختاری بدن زن و فقر سیستماتیک، عمق تراژدی را دوچندان می‌سازد. 

دختری با سوزن

داستان فیلم دختری با سوزن – پرسوناژهای شکسته در جهانی خشن

داستان حول دو شخصیت می‌چرخد: کارولین (ویک کارمن سون)، زنی جوان و فقیر که در آستانه بیرون شدن از آپارتمانش قرار دارد. داگمار اووربای (ترین دیرهولم)، زنی مرموز که مغازهٔ شیرینی فروشی‌اش پوششی است برای تجارتی شوم. کارولین، که شوهرش پس از جنگ جهانی اول با چهره‌ای زخمی و روانی آسیب‌دیده بازگشته، درگیر رابطه‌ای با رئیس کارخانه می‌شود. اما بارداری ناخواسته و طردشدن توسط طبقه ثروتمند، او را به سمت داگمار سوق می‌دهد. به سوی زنی که وعده فرزندخواندگی نوزادان را به مادران ناامیدشان می‌دهد، اما در واقعیت، سرنوشتی هولناک برای آن‌ها تدارک می‌بیند. 

فیلمنامه فون هورن تمرکز خود را بین کارولین (شخصیتی خیالی با الهام از واقعیت) و داگمار (قاتل سریالی واقعی) تقسیم می‌کند. این رویکرد اگرچه از شدت تمرکز بر جنایت‌های داگمار می‌کاهد، اما با بررسی ریشه‌های فقر، نابرابری جنسیتی، و بی‌تفاوتی دولت، به داستان عمق اجتماعی می‌بخشد. صحنه‌های تهوع‌آوری مانند شیردهی اجباری کارولین به ارینا یا اعتیاد داگمار به اتر برای فرار از واقعیت، تصویری بی‌پروا از فروپاشی اخلاقی در جامعه‌ای جنگ‌زده ارائه می‌دهند. 

دختری با سوزن

سبک بصری: یادگاری از اکسپرسیونیسم

فیلمبرداری سیاه وسفید با سایه‌های عمیق و قاب‌بندی‌های کلوزآپ، چهره‌های تحریف شده شخصیت‌ها را به‌نمایش می‌گذارد. این انتخاب به فضای گوتیک کپنهاگ پس از جنگ وفادار است. صحنه‌های بازگشت شوهر کارولین با ماسکی عجیب، یا نمایش او به‌عنوان یک هیولا در سیرک، با نماهای سورئال و صداهای صنعتی، مرز بین واقعیت و کابوس را محو می‌کنند. 

بازی‌ها در دختری با سوزن: تلألوی تراژدی در چهره‌ها

ویک کارمن سون در نقش کارولین، طیفی از احساسات را از امید تا ناامیدی مطلق با مهارت به‌تصویر می‌کشد. صورت او گاه همچون بازیگران سینمای صامت، روایتی خاموش از رنج را بازگو می‌کند. ترین دیرهولم نیز در نقش داگمار، با نگاهی سرد و رفتاری به‌ظاهر مهربان، شخصیتی پیچیده می‌سازد که هم ترحم‌برانگیز است و هم منفور. فیلم با جلوه‌ای از تضاد میان این دو زن—یکی قربانی شرایط و دیگری مجری خشونت—سوالاتی تلخ درباره همدستی جامعه در جنایت مطرح می‌کند.  فیلم اگرچه در بستر تاریخی می‌گذرد؛ اما مسائلی مانند سقط جنین غیرقانونی، ننگ اجتماعی مادران مجرد، و سوءاستفاده از زنان محروم، طنینی آشنا با واقعیت‌های امروزی دارد.

دختری با سوزن

نقدی بر ساختار روایی

اگرچه فیلم در ایجاد تنش موفق است؛ اما طولانی بودن بخش اول (حدود ۶۰ دقیقه) که به پیش زمینه زندگی کارولین می‌پردازد؛ ممکن است برای برخی (از جمله خودم) خسته کننده باشد. همچنین، تمرکز بیش ازحد بر رنج شخصیت اصلی بدون ارائه امیدی حتی نمادین، اثر را به‌سمت تکرار سوق می‌دهد.

دختری با سوزن بیش از آنکه یک تریلر جنایی باشد؛ پرتره‌ای است از جامعه‌ای که قربانیانش را پیش از کشته شدن، نخست می‌خشکاند. این فیلم با ترکیب سبک اکسپرسیونیستی، اجراهای بی‌نقص، و روایتی بی‌پروا، اثری است که تماشاگر را نه با تصاویر خشن، بلکه با واقعیتی تلخ به چالش می‌کشد. با این وجود به نظر می‌رسد کارگردان می‌توانست با انتخاب یک درونمایه به‌عنوان درونمایه اصلی فیلم، زاویه دید بهتری برای روایت داستان پیدا کند.

اگر قرار بر این باشد که دختری با سوزن داستانی از ساید افکت‌های جنگ بر مردم به ویژه زنان را روایت کند؛ نباید تمرکز اصلی داستان در نیمه فیلم به سمت قصه داگمار می‌رفت. برای این نوع روایت نمونه بسیار بهتری در سال ۲۰۱۹ توسط کانتمیر بالاگوف روسی به نام قدر دراز ساخته شد. درصورتی که ون هورن قصد داشت روایتی واقعی از یک جنایت را داشته باشد؛ نباید نیمی از فیلم را با یک داستان حاشیه‌ای روایت می‌کرد.

قبلی «

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های اخیر

درباره ما